صفحۀ اصلی

۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه



مصاحبۀ با استاد رفیق صادق 

میخواستم از اش وقت بگیرم، گوشی تیلفون را برداشته همینکه نمبر را دایل کردم آوازی را شنیدم که میگفت بفرمایید.
راستش را بگویم اصلاَ برایم باورنکردنی بود که او خودش باشد. لاکن فکر میکنم در اینکه چرا در اولین دقایق نتوانستم آوازش را تشخیص نمایم مقصر نیستم. چه من فقط آواز اشرا حین اجرای پارچه های تمثیلی از عقب میکروفون رادیو شنیده بودم که باید با حالت عادی فرق داشته باشد. من که در اول متوجه این نکته نشده بودم گفتم: میخواستم با استاد صحبت نمایم. از آنطرف گوشی صدا آمد:
ـ بفرمایید صادق هستم. زمانیکه مطمین شدم که با خودش حرف میزنم، خود را برایش معرفی کرده گفتم من هم مصدق هستم و میخواهم لحظه با شما صحبت نمایم. گفت: چرا نی، هزار مرتبه. گفتم اگر قراری بگذارید تا بی موجب شما را مزاحم نشوم.
روز دیگر به دفترش رفتم. در حالیکه فضای دفترش خیلی آرام بود، ادای جملات آهسته و نرمش با سر و صدایی که وارای امواج رادیو از او پخش میشود خیلی متفاوت بود. حینیکه باب صحبت را با او باز کردم بلافاصله درک نمودم که یکی از خصلت های بخصوص اش شکسته نفسی است.  استاد رفیق صادق ٣٤ سال قبل از امروز که هنوز متعلم صنف سوم مکتب بود به هنر علاق و ذوق سرشاری داشت. حینیکه روز های پنجشنبه در مکتب کنفرانس ها برگذار میشد در ضمن پارچه های تمثیلی نیز اجرا میگردید که استاد رفیق صادق در آنها نقش مهمی را به عهده میداشت. آغاز کار استاد صادق هم از همیجاست. هر چند در آنوقت یکی از معلمین مکتب بنام محمد انور تا جایی او را تشویق میکرد اما چنانچه خود استاد اظهار میدارد مشوق اصلی اش فقط ذوق سرشار او به هنر بوده است.
بعداَ زمانیکه ریاست مرستون تیاتری را بنام (مرستون تیاتر) اساس گذاشت در آنوقت استد رفیق صادق به حیث متهمم مجلۀ (برگ سبز) که از طرف ریاست مرستون به نگارنده گی استاد لطیفی مرحوم به نشر میرسید ایفای وظیفه مینمود. استاد صادق در آن هنگام برعلاوۀ اینکه در کتابخانۀ مرستون کار میکرد برای اطفال کودکستانها نیز پارچه های تمثیلی میساخت. اولین نمایشنامۀ که در تیاتر مرستون نمایش داده شد (مسلک) نامداشت که از جملۀ آثار یکی از نویسنده گان ترکی بود و بوسیله مرحوم استاد لطیفی ترجمه و توسط استاد عبدالغفور برشنا دایرکت شده بود که استاد صادق نیز در آن نقش مریضدار را اجرا میکرد و این اولین باری بود که استاد بروی ستیژ تیاتر ظاهر شد. استاد صادق بعداَ در نمایشنامۀ (کاکا بدرو) نوشتۀ استاد برشنا، (هیچ مزدور بی مزد نمیاند) نوشتۀ استاد لطیفی و یک نمایشنامۀ دیگر نوشته استاد بینا نقش های عمده ای را بازی نمود.
استاد در نمایشنامه های خسیس، شوهر بدگمان، تارتوف، زنان فیلسوف، مریض خیالی و طبیب اجباری که همه آثار (مولیر) نویسندۀ فرانسوی است نقشهای را به عهده داشته است.
همچنان استاد صادق در درام های (دو محبوب) اثر (روژ لبیش) و (بازگشت ناگهانی) اثر (فرانسونات) نویسنده گان فرانسوی که توسط نویسنده گان و هنرمندان افغان ترجمه و دایرکت گردیده بود سهم بارزی داشت.
از آثار (چخوف) نویسندۀ روسی که استاد صادق در آنها نقش داشته است میتوان از نمایشنامه های طلبگار، مهمان و تراژیدی شعله های نبرد، نامبرد. ضمناَ در نمایشنامۀ (بالاپوش) که از نوشته های (گوگول) است و توسط (جورج سوینی) نویسندۀ فرانسوی به شکل تراژیدی ساتریکی "حجوه" آورده شده بود نیز استاد رفیق صادق نقش مهمی را به عهده داشته است.  استاد صادق علاوتاَ در یکی از آثار (الکساندر استراوسکی) بنام (گنهکاران بی گناه) همراه با ممثلین تاجکی اجرا گردید، سهم داشته و نقش قهرمان این نمایشنامه را بازی کرده است.از آثار (شکسپیر) در درام (رومیو و ژولیت) که توسط یکی از نویسنده گان خود ما ترجمه شده بود نقشی را تمثیل نموده است.
زمانیکه (تیاتری مرستون) بنابر ملحوظاتی برای مدتی مسدود گردید، استاد صادق نخست در (کابل ننداری) به حیث معاون تیاتر مقرر گردیده و بعداَ در (پوهنی ننداری) به حیث مشاور و ممثل ایفای وظیفه نمود. پس از آن به ریاست کلتور و تقریباَ شش سال قبل از امروز به ریاست رادیو افغانستان مقرر گردید که تا امروز در آنجا وظیفۀ خود را پیش برده و فعلاَ به حیث مدیر درام و دیالوگ آن ریاست ایفای وظیف نموده و مامور رتبه چهار است.
در اینجا میخواهم از استاد بپرسم که چه فکر میکند آیا برای یک هنرمند اجرا نمودن نقش روی ستیژ تیاتر آسان خواهد بود و یا از عقب مکروفون رادیو؟. ممکن شما بگوئید از عقب میکروفون رادیو. زیرا نه تماشاچی ای وجود دارد که هنرمند زیر تاثیر اش برود و نه کدام مشکلی دیگری در بین است. در نمایشات رادیویی هنرمند صرفاَ کاغدی را بدست گرفته و نقش خود را از روی نوشتۀ آن تنها در قالب الفاظ اجرا میکند. اما استاد صادق در جواب این سوال  چنین توضیح داد : چون به روی ستیژ تیاتر، دیکور، حرکات هنرپیشه و لباس او هم در حین اجرای نقش رول دارند، لذا اینها با گفتار هنرمند یکجا شده و صحنه را طوری بار میآورند که تماشاچی به هیجان آمده و خود را در خلال آن تصور میکند. اما در رادیو چون ممثل تنها با سخن گفتن اجرای نقش مینماید شرط است که هنرمند طوری رول خود را بازی کند که تنها با همان گفتار و صدایش بتواند شنونده را داخل صحنه ساخته و قدم به قدم او را با خود به صحنه های دیگر رهنمایی کند که به این حساب از عقب میکروفون رادیو فشار زیاد بالای هنرمند وارد میشود.
استاد به سخنانش ادامه داده گفت : بعضاَ حتی چنین نیز اتفاق افتیده که حینیکه هنرمند یک پارچۀ تراژیدی ای را از عقب میکروفون تمثیل میکرده برطبق ایجاب اجرای نقش در همان دقایق واقعاَ خودش به گریه آمده که به یقین شنونده نیز به هیجان میآید.
استاد رفیق صادق در جواب این سوال که نظرش در مورد درام ها و داستانها نسبت به علاقۀ مردم ما چیست، توضیح کرد : هر قدر که روحیۀ داستانها و درام ها سازگار به شرایط اجتماع و محیط خانواده گی ما باشد به همان پیمانه اسباب علاقۀ مردم ما را فراهم خواهد نمود.
گفتم در اکثر داستان هایکه از رادیو پخش میگردند دیده میشود که نام های کرکتر های آن خارجی میباشد، دلیل آن چیست و نظر شما در اینمورد چیست؟ استاد در جواب گفت : در این شکی نیست که اگر کرکتر های داستان و یا درام ها نامهای داخلی و یا به اصطلاح نامهای وطنی داشته باشند مردم بیشتر به آن علاقه میگیرند. اما اینکه اکثر اسمای کرکترهای داستانها و درام های رادیویی خارجی انتخاب میشوند دلیلش اینست که نامهای داخلی حتماَ به نام شخصی تصادف مینماید و اینجاست که برای ما، درد سر ایجاد میشود. مثلاَ  برای یک هنرپیشه یک نقش منفی ای داده میشود که نام او احمد گذاشته شده، فرادی همان شب و یا اگر روز باشد در همان روز کم از کم یکصد احمد نام با ما تیلفونی تماس گرفته و یا به رادیو آمده رادیو و شعبۀ مربوط را در مورد تاخت و تاز قرار داده یکی میگوید شما با من عقده دارید، دیگری میگوید شما برضد من تحریک شده اید. دیگری میفرماید خصوصیات زنده گی مرا افشا کرده اید . خلاصه دلیل گذاشتن نامهای خارجی بالای پرسوناژ داستانهای رادیویی همین است و بس.
استاد صادق در مورد اینکه به درام ها و داستانهای کدام یکی از نویسنده گان بیشتر علاقه دارد گفت: داستانها و درام ها هر کدام به مفهوم خود و با روحیۀ بخصوصی که دارد و با کیفیت خاصش دارای قیمت علیحده است و باید بگویم هرگاه یک ممثل و یا ممثله به درام و یا داستانی علاقه داشته نباشد نمیتواند به موفقیت از عهدۀ نقش خود بدر آید.
استاد در جواب سوالی دیگری که چگونه هنرپیشه ها را کارگردانی مینماید گفت : کارگردانی فقط مطابق به ایجاب روحیۀ اثر و با در نظرداشت استعداد ممثل صورت میگیرد. وی در جواب این سوال که کدام عده از ممثلین شان در نقش خود بیشتر موفق اند گفت : اگر چه همه خوب هستند، اما از ممثلین شاغلی مشعل هنریار و از ممثلات حبیبه عسکر و محبوبه جباری به ردیف اول میآیند.
زمانیکه از استاد صادق در مورد خاطراتش سوال کردم گفت : از جملۀ خاطراتم یکی هم مرگ نابهنگام پدرم بوده که برای همیش در مفکوره ام ثبت گردیده و فرآموش ناشدنی است و آن به این ترتیب بوقوع پیوست که در سال ١٣٣٨ حینیکه در جریان نمایش یک درام مشغول اجرای نقش کمیدی ای بودم و هنوز دو صحنۀ درام تازه به پایان رسیده و دو پردۀ دیگر آن باقی مانده بود، یکی از اقارب با عجلۀ تمام آمده و از مرگ پدرم به من خبر داد. اما من با آنهم در دو صحنۀ دیگری درام مذکور نیز نقش خود را بصورت غیر محسوس اجرا کرده و بعد از آنکه همه تماشاگران را شکم سیر خنده داده بودم با چشمهای پُر از اشک شتابناک بسوی خانه دویدم.
استاد رفیق صادق در جواب این سوال که درامه ها و داستانهای رادیویی را بیشتر چه کسانی نوشته مینمایند و در این بخش چه کسی با شعبۀ (درام و دیالوگ) رادیو همکاری دایمی دارد گفت: طوریکه شما هم میشنوید همکاران همیشگی ما یکی هم واصف باختری است که در طول یک ماه خواهی نخواهی سه داستان رادیویی را باید بنویسد. همچنان شاغلی جلال نورانی هم از جملۀ همکاران دایمی ما بشمار میروند. علاوتاَ خود بنده هم یگان داستانها را نوشته میکنم.
افتخاراتی را که تا اکنون استاد رفیق صادق نصیب گردیده اینهاست: برای اولین مرتبه در سال ١٣٤۲ به عنوان ممثل ممتاز سال انتخاب گردید. در سال ١٣٤٤ به اخذ مدال طلا از حضور اعلیحضرت معظم همایونی نایل آمده و در سال ١٣٤٧ از طرف روزنامۀ انیس به حیث ممثل درجه اول سال انتخاب گردید. علاوتاَ تا حال چندین مرتبه به اخذ تقدیرنامه ها و معاش بخششی از طرف مقام وزارت اطلاعات و کلتور و ریاست رادیو افغانستان مفتخر گردیده  و اخیراَ افتخار لقب استادی نیز رسماَ برایش اعطا گردیده است. استاد رفیق صادق در خارج از کشور سه مرتبه به اتحاد شوروی و در داخل کشور به استثنای ولایت بدخشان دیگر به همه ولایات کشور مسافرت کرده است. استاد ازدواج کرده، شش فرزند دارد که کلانترین شان دختر بوده و متعلمۀ صنف هشتم مکتب است. همینکه از استاد در مورد معاش ماهوارش سوالی کردم گفت : بد نیست فقط گل چاه و سر چاه  میشود. در اخیر استاد از حسن نظر مقامات مربوطه و مردم کشور رضایت مندی نموده و از موسسات نشراتی نیز ابراز خوشی نمود.
مصاحبه کننده : مصدق
مجلۀ ژوندون سال  ١٣۵١

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر