۱۳۹۳ بهمن ۱۶, پنجشنبه

تاریخ خونین سی.آی.ای (بخش اول)


صبح روز هفت دسامبر سال ١٩٤١ سه صد و پنجاه و سه  فروند طیارۀ جاپانی از شش کشتی جنگی آن کشور به هوا برخواسته جانب (Pearl Harbor) یا پایگاۀ نیرو های بحری امریکا که در هاوایی موقعیت داشت، به راه افتادند.
هر چند امریکایی ها در خزان همان سال اطلاعاتی را در بارۀ احتمال حملات جاپانی ها به کشتی های نظامی شان مستقر در بحر آرام بدست آورده بودند ولی با آنهم هیچ نوع آماده گی برای دفع چنین حمله نداشتند. به همین دلیل توپ های دافع هوا نیرو های امریکایی همه متروک گذاشته شده، مهمات در داخل ذخیرگاه ها قفل بوده و هیچ طیاره ای هم در حال اجرای گزمه در فضا دیده نمی شد.
سربازی که در عقب دستگاۀ رادار قرار داشت وقتی طیاره های جاپانی را روی صفحۀ رادار مشاهده کرد به اشتباه آنها را طیاره های بمب افگن B- 17 امریکایی تصور نمود.
لحظات بعد پرسونل این پایگاۀ بحری امریکا که در زیر عرشۀ کشتی ها به خواب رفته بودند با آواز انفجار ها و فریاد های همرزمان شان بیدار شدند.
در این حمله که حدود ٩٠ دقیقه را در بر گرفت تلفات جانب امریکایی فاجعه بار بود. طوری که ٢٤٠٣ امریکایی به قتل رسید و ١١٧٨ تن دیگر نیز زخمی گردیدند. همچنان ١٨ کشتی جنگی و ١٨٨ فروند طیاره نیز در این حمله تباه گردید. در حالی که تلفات جاپانی ها را صرفاَ ٦٤ نفر با ٤٩ طیاره و  پنج کشتی کوچک تشکیل می داد. اگر این حمله از یک طرف ناکارگی ادارات مختلف استخباراتی امریکا را برملا میساخت از طرف دیگر زنگ خطری بزرگی بود برای امریکا.  تا کشور مذکور را وادار سازد که خود را از آن حالت انزوای که بعد از ختم جنگ جهانی دوم برایش انتخاب کرده بود بیرون بکشد.
هر چند در امریکا در گذشته ادارۀ وجود داشت به نام MI-8 یا (ادارۀ رمزگشایی) اما ادارۀ مذکور در سال ١٩٢٩ مسدود شده بود. زیرا به باور امریکایی "یک جنتلمن هرگز به خود اجازه نمی داد تا تجسس نموده مراسلات و مکاتبات دیگران را بخواند". اما حمله بالای پایگاۀ Pearl Harbor ضرروت حتمی بودن ایجاد یک اداره ای را که بتواند معلومات اسختباراتی بدست آمده را هماهنگ سازد، هویدا ساخت. لازم به یاد آوریست که تا آندم فعالیت های استخباراتی در امریکا به شکل پراگنده توسط دولت، وزارت مالیه، نیرو های بحری و اردوی آن کشور صورت می گرفت.
ایالات متحده صاحب ادارۀ استخبارات میشود
Frankin D.Roosevelt رییس جمهور اسبق امریکا در اوآخری دهۀ  ٣٠ میلادی از بابت موجودیت کاستی ها در سیستم استخباراتی آن کشور اظهار اندیشه نمود.چون او معلومات بدست آمده در بارۀ آماده گی ها جنگی در اروپا را قابل اعتماد نمیدانست به ادارۀ استخبارات انگلستان مراجعه نموده طالب مشوره شد. انگلیس ها نیز به نوبۀ خود شخصی به نام William Donvoan که باشندۀ نیویارک بوده و شغل وکالت داشت را به عنوان مشاور به او معرفی نمودند. نامبرده یک نظامی متقاعد ولی با تجربه از جنگ اول جهانی بود که در بخش استخبارات نیز کار کرده بود. او در سال ١٩٤١ وظیفه گرفت تا معلومات مختلف استخباراتی بدست آمده را منسجم ساخته، تحلیل نماید و بعداَ آن بخش این معلومات را که برای امنیت امریکا مهم پنداشته میشود به رییس جمهور تقدیم کند.
ایجاد (ادارۀ خدمات استخباراتی) یا (Office of Strategic Services) که مخفف آن (OSS) بود مدت شش ماه را در بر گرفت. این اداره در ماۀ جون سال ١٩٤٢ تشکیل گردیده William Donvoan در راس آن گماشته شد. ادارۀ مذکور در جریان سال های جنگ جهانی دوم به مثابۀ یک شبکۀ جاسوسی در اروپا عمل نموده، معلومات مهمی را دربارۀ برنامه های جنگی جاپانی ها و جرمن ها و همچنان برنامه های انکشافات تسلیحاتی آنها را در اختیار دولت امریکا گذاشت. همچنان (OSS) توانست در برخی از کشورها گروه های مخالف دولت های مذکور را تسلیح و تشجیع نماید که بعداَ برخی از این گروه ها باعث ایجاد درد سر های زیادی برای امریکا نیز گردید. مانند نیرو های کمونیستی مائو زیدونگ  (Mao Zedong)در چین و یا هم افرادی وابسته به (Chi Minh) در ویتنام.
از آنجایی که (OSS) برای فعالیت در هنگام جنگ ایجاد شده بود، با ختم جنگ دوم جهانی ادارۀ مذکور نیز در اکتوبر سال ١٩٤٥ منحل گردید. اما در مقابل کار روی ساختن یک ادارۀ فعال استخباراتی با جدیت آغاز شد. در سپتمبر سال ١٩٤٧ مجلس سنا و کانگرس ایالات متحده قانون (The National Security Act) را پاس نمود و به این ترتیب (CIA) یا ادارۀ استخبارات مرکزی ایجاد گردید.
قانون (The National Security Act) برای هماهنگ ساختن فعالیت های استخباراتی و امنیتی در امریکا تدوین گردیده بود. این قانون اردو و نیرو های بحری را وادار به همکاری نموده، فعالیت های استخباراتی را نیز موثرتر میساخت. همچنان قانون مذکور حکم ایجاد شورای امنیت ملی یا   (National Security Council) را نیز میکرد که باید همه وقت از انکشافات اوضاع امنیتی در کشور مطلع ساخته میشد.  
دادن اطلاعات به رییس جمهور
ایالات متحده امریکا بعد از جنگ دوم جهانی دیگر نمیتوانست دارای یک سیاست خارجی خوشبینانه و یک ادارۀ استخباراتی خوشباور باشد. به همین دلیل در (The National Security Act) تصریح گردید که ادارۀ جدید تشکیل شدۀ (CIA) باید تحت فرمان مستقیم رییس جمهور عمل نموده و صرفاَ به شخص او پاسخگو باشد.
 ترومن (Harry S Truman) رییس جمهور اسبق امریکا، خواستار آن بود تا (CIA) فعالیت های استخباراتی را هماهنگ ساخته، تحلیل و بررسی کند تا بعداَ سیاست خارجی کشور بر اساس آن شکل داده شود. به باور ترومن از (CIA) باید برعلاوۀ یک ادارۀ جمع کنندۀ معلومات استخباراتی، منحیث یک وسیله برای تامین دموکراسی نیز کار گرفته میشد.  
اکثریت اعضای عمدۀ (CIA) را کارمندان قبلی (OSS) تشکیل می داد و به باور آنها (CIA) میبایست حیثیت یک وسیله را برای رسیدن به آن اهداف سیاسی خارجی می داشت که رسیدن به آن توسط دیپلوماسی ناممکن به نظر میرسید.
(William Donvoan) رییس قبلی (OSS) به طور خاص و همچنان (Allen Dulles) برادر وزیر خارجۀ امریکا تلاش زیاد داشتند تا به (CIA) اجازه داده شود تا فعالیت های مخفیانه را نیز انجام بدهد. به باور آنها و بخش بزرگی از اعضای دولت امریکا، آن کشور بعد از جنگ دوم جهانی به عنوان یک نیروی رهبری کننده در جهان، در جایگاۀ انگلستان قرار گرفته بود.
از آن جایی که برخی زیادی از سیاستمداران امریکایی خواهان بخشیدن صلاحیت های ویژه به (CIA) بودند به قانون (The National Security Act) یک مادۀ دیگر را نیز افزودند که در آن از (CIA) خواسته شده بود تا برعلاوۀ جمع آوری اطلاعات و گزارش دهی "باید آن فعالیت ها و ماموریت های استخباراتی را انجام بدهد که شورای امنیت ملی تقاضای آن را می کند". در واقع افزایش این پرگراف به (CIA) این اجازه را داد تا فعالیت های را انجام بدهد که صرفاَ مورد تایید قصر سفید باشد و دیگران یعنی مجلس سنا، پارلمان و مردم آن کشور از آن آگاهی نداشته باشند.
سی. آی. اِی با بودجۀ پنهانی رشد میکند و وسعت مییابد
زمانی که قانون (The National Security Act) در سال ١٩٤٩ تایید گردید (CIA) دارای اختیارات و قدرت زیادی شد. (CIA) بعد از این تاریخ دیگر از قید آن پروسه های که برای ادارات دیگری که توسط دولت تمویل مالی می شدند، آزاد گردید. به این معنی که این سازمان دیگر ضرورت نداشت تا از مصارف، تشکیل، فعالیت ها، معاش اعضا و یا تعدادی اعضایش جوابگو باشد و گزارش بدهد.
به این ترتیب (CIA) در مدت کوتاهی به یک ادارۀ بزرگ مبدل شد. دو تن از اعضای قبلی آن اداره تخمین میکنند که در آغاز دهۀ هفتاد میلادی بودجۀ سالانۀ سی.آی.ای به یک میلیارد دالر رسیده، تقریباَ پنج صد هزار دالر را در سال صرف کار های تحقیقاتی و انکشافی مینمود. بر علاوه این ها (CIA) مالک چندین شرکت بزرگ بود که هم برایش پول کمایی میکرد و هم زمینۀ حضور یافتن در همه جا و تحت نظارت داشتن همه کس را فراهم میساخت. در میان این شرکت ها میتوان از هفت موسسۀ بزرگ هوانوردی از جمله (Air America) و (Air Asia) نامبرد که حدودی بیست هزار کارمند داشتند.
در (The National Security Act) ساحۀ فعالیت های مخفی سی. آی. اِی به طور ذیل بیان شده است : " سی. آی. اِی باید عملیات مخفی راعلیۀ دولت ها و گروه های دشمن و بیگانه و همچنان به منظور رسانیدن کمک به دولت ها و گروه های دوست، برنامه ریزی و اجرا نماید. این عملیات ها باید طور اجرا شوند که دخالت و پشتیبانی دولت امریکا از آنها مخفی نگهداشته شود. تا باشد دولت امریکا هیچگاهی مسوول و پاسخگو به عملیات های مذکور نباشد. عملیات مخفی باید در برگیرندۀ تبیلغات، جنگ اقتصادی، سبوتاژ، فعالیت برای جلوگیری از سبوتاژ [در کشور ها دوست] انفجارات، تخلیه افراد، براندازی رژیم ها و دولت های دشمن به واسطۀ کمک به گروه های مقاومت، کمک به چریک ها و عناصر ضد کمونیزم در کشور های که در جهان آزاد موقعیت داشته و مورد تهدید قرار دارند، باشد".
به سی. آی. اِی دستان باز داده میشود
د ردهۀ پنجاه میلادی تحت رهبری سناتور (Joseph McCarthys) و برای از بین بردن کمونیست ها در داخل امریکا و همچنان تحت سایۀ ترس جنگ سرد، سی. آی. اِی دارای آزادی تقریباَ کامل اقتصادی بود. همچنان ادارۀ مذکور در قسمت انتخاب محل و نوع عملیات هایش نیز کاملاَ آزاد بود. تا زمانی که فعالیت های سی. آی. اِی به نفع ایالات متحده میبود، دولت آن کشور از مصارف اقتصادی و جانی آن عملیات ها چشم پوشی میکرد.
در آنن زمان این ذهنیت که سی. آی. اِی باید حداقل مانند رقیب خود یعنی ک.ج.ب با جدیدیت عمل کند و امریکا باید  این فرصت را داشته باشد که کمونیزم را مهار کند، عمومیت داشت. به طور عموم در دهه های پنجاه و شصت میلادی هیچکسی نه در دولت های مختلف امریکا و نه هم در کانگرس جرائت نکرد تا فعالیت ها و کارکرد های سی. آی. اِی را مورد سوال قرار بدهد.
اعضای سی. آی. اِی بدون کوچکترین محدودیت از ٥٠٠٠ در سال ١٩٥٠ به ١٥٠٠٠ در سال ١٩٥٥ ازدیاد یافته بود. در آن زمان سی. آی. اِی اجازه داشت تا هر چی را خواست باشد انجام دهد: از سرنگونی دولت های دشمن گرفته تا اجرای قتل و ترور، حمایه از گروه های شورشی ضد کمونیستی، نظارت اتباع امریکا و آزمایش و سوق آگاهی مردم. در آن زمان این دیدگاه در میان سیاستمداران و اعضای سی. آی. اِی عمومیت داشت که این صرفاَ یک ادارۀ استخباراتی بزرگ میتواند امنیت کشور را در برابر فعالیت های جاسوسی و حملات کشور های کمونیستی محافظت کند. در آن زمان از شیوه های غیر دموکراتیک و خشونتبار سی. آی. اِی این گونه دفاع میگردید که این شیوه ها برای دفاع از منافع ایالات متحده و در کل همه جهان آزاد صورت میگیرد.
بنابر اظهارات یکی از کارمندان بلند پایۀ سابق سی. آی. اِی به نام (John Stockwell) اقدامات و فعالیت های امریکا در جهان سوم، چه به طور مستقیم و چه به طور غیر مستقیم باعث قتل حداقل شش میلیون انسان گردیده است. اما آن عدۀ معدودی از سیاستمداران امریکایی که شیوه فعالیت های سی. آی. اِی را مورد سوال قرار می دادند به داشتن اندیشه های کمونیستی و خیانت به کشور و داشتن فعالیت های خصمانه، متهم می شدند.
رسوایی های که باعث تضیعف سی. آی. اِی گردید
در اوآیل دهۀ هفتاد میلادی زمانی که پرده از روی تعدادی زیادی از معاملات پُردرد سر CIA برداشته شد روابط با این اداره نیز تعغیر کرد. این تعغیر روابط زمانی به وقوع پیوست که "قضیۀ رسوایی واترگیت" موضوع داغ روز بود. در قضیۀ مذکور مشخص گردید که اجنت های قبلی سی. آی. اِی در عقب دستبردی قرار داشتند که در دفتر مرکزی حزب دموکرات ها در ساختمان واترگیت در واشنگتن صورت گرفته بود. در این قضیه اجنت های مذکور دستگاۀ استراق سمع یا ثبت صدا را در عمارت مذکور جابجا کرده بودند. همچنان بعداَ مشخص شد که ریچارد نکسن رییس جمهور امریکا از سی. آی. اِی خواسته بود تا مانع رسیده گی FBI به قضیۀ مذکور گردد. زیرا به باور او این موضوع "امنیت کشور را با خطر مواجه میساخت". این رسوایی زمانی به اوج اش رسید که جریان گفتگو رییس جمهور نکسن و رییس سی. آی. اِی که ثبت نوار گردیده بود، افشا شد. در واقع همین نوار صوتی بود که بعداَ آقای نکسن را وادار نمود تا در سال ١٩٧٤ از مقامش استعفا نماید. نقش سی آی در این رسوایی باعث شد تا کانگرس امریکا تقاضا بررسی فعالیت سی. آی. اِی را که در گذشته انجام داده بود، نماید.
این بررسی ها از حقایق تلخ و درناکی پرده برداری کرده مشخص ساخت که سی. آی. اِی در جریان این مدت چندین تن از رهبران خارجی را به قتل رسانده، با مافیا همکاری نموده و هزاران تبعۀ امریکا را نیز تحت مراقبت قرار داده بوده است. این کار ها در حالی صورت گرفته بود که هم قانون اساسی امریکا و هم دستور کار سی. آی. اِی  آن را غیر مجاز میپنداشت.
گزارش فعالیت های مخفی سی. آی. اِی که "جواهرات خانوادگی" خوانده میشد وقتی به مطبوعات رخنه کرد باعث بروز واکنش تند مردم امریکا گردید و این موضوع آن خواستۀ کانگرس را که خواستار نظارت شدیدتری کارکرد های سی. آی. اِی بود، تقویت میکرد.  
به این ترتیب رییس جمهور جدید و همچنان اعضای کمیتۀ جدید تشکیل شدۀ اطلاعات که شامل اعضای کانگرس و مجلس سنا است مشترکاَ صلاحیت می یابند تا بر کارکرد های سی. آی. اِی نظارت داشته و آن را منظور کنند. همچنان در این زمان سی. آی. اِی از قتل سران کشور های جهان بازداشته شده و نظارت اتباع امریکا توسط آن اداره نیز اکیداَ ممنوع گردید. اما باوجود نظارتی که در موارد فوق صورت میگرفت سی. آی. اِی همچنان با زیر پا گذاشتن قوانین امریکا و دیگر کشور های جهان همچنان به فعالیت هایش ادامه می داد.
در یک گزارش که در سال ١٩٩٦ به کانگرس امریکا در بارۀ فعالیت های سی. آی. اِی فرستاده شده بود تایید گردیده که اجنت های مخفی سی. آی. اِی سالانه حداقل صد هزار فعالیت غیرقانونی را در ممالک دیگر انجام میدهند. در این گزارش گفته شده است که نماینده های سی.آی.اِی با این کار های شان نه تنها امریکا را در شرایط دشوار قرار میدهند بلکه آزادی بیان و زندگی اتباع کشور های دیگر را نیز در معرض خطر قرار میدهند.

لازم به یادآوریست که بخشی از محدودیت های که بعد از (قضیۀ رسوایی واترگیت) بالای فعالیت های سی. آی. اِی وضع شده بود بعد از حملات تروریستی یازده سپتمبر در امریکا از میان برداشته شده است.
بخش دوم را در اینجا مطالعه نمایید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر