۱۳۹۱ آبان ۱۴, یکشنبه


نامش آمنه و در اشعار خود فدویی تخلص میکرد. این شاعرۀ بلند آوازه بتاریخ هفدهم ربیع الاول سال 1276 هجری قمری در شهر کابل تولد یافت. پدرش سردار نور محمد خان نام داشت  و در دوران زمامداری امیر عبدالرحمن، حاکم قندهار بود. مادرش دختر سردار محمد اکرم خان فرزند امیر دوست محمد خان بود.
آمنه یک زن صابر و شکیبای بود، چنانچه آورده اند در هنگامی که هنوز کودک هفت ساله ای بیش نبود در گلویش غدودی ظاهر گردید. طبیبان آن زمان بدون استفاده از کدام ادویه ای بی حسی جراحی اش کردند و آمنه ای کوچک با وجود درد طاقت فرسا آهی هم نکشید و حتی از هوش هم نرفت.
او در کودکی علوم مروجه دینی و قرآنکریم را آموخته مفسر و محدث خوبی بود. در کنار آن بنابر علاقه ای خاصی که به ادبیات داشت در آثار منثور و منظوم ادبی مطالعات عمیقی را انجام داد. آمنه دارای قریحۀ عالی شعری بوده در جوانی به سرودن شعر آغاز نمود. او نویسنده و ادیبی توانای بود.
این بانوی دانشمند در جوانی به عقد نکاح سردار محمد سرور خان نواب خیل درآمد. اما این پیوند دیری نپاید و شوهرش وفات نمود. آمنه بعد از چندی به نکاح سردار عبدالحبیب خان محمدزایی درآمد.
بعد از وفات شوهر دوم، آمنه به کلی تنها شد. او دیگر به یک محل بسر نمیبرد. گاهی در منزل برادرش و زمانی هم در منازل نزدیکانش بسر میبرد. امیرعبدالرحمن  بنابر احترام ویژۀ که به آمنه داشت سالانه مبلغ پنجصد روپیه کابلی را برایش به عنوان معاش مقرر نموده بود.
نویسنده  کتاب (د افغانستان نومیالی) در مورد شخصیت علمی، ادبی و اجتماعی آمنه  چنین مینگارد " آمنه خانم، به ادبیات دری علاقه مندی خاص و مفرطی داشت. از جملۀ زنان نامور تعلیم یافته و فاضل عصر خود محسوب میشد. افکار و نظریاتش را با نظم و نثر دری بیان میداشت".
از مطالعۀ آثار و افکار آمنه فدویی چنین میتوان بیان کرد که او یک زن عالم، فاضل، عارف و شاعر بلند مرتبه  بوده از استعدادی وافری ادبی هم در شعر و هم در نثر برخوردار بوده است. در صنایع لفظی و معنوی مطالعه عمیق و تسلط کامل داشت. افکار تصوفی و عرفانی، محبت، احساسات و نارسایی های جامعه را چنان با الفاظ شیرین، روان و رنگین زیبایی میبخشید که روح هر دردمند را شادی، سکون و طراوت میبخشید.
این خانم در اوآخر حیات خود بسیار عابد، تهجد گذار و تارک دنیا گردیده، دوبار به سفر حج بیت الله شریف نایل گردید. اما عاقبت در هنگام برگشت از سفر دومش از بیت الله شریف به وطن در سال 1303 و یا هم 1304 هجری شمسی در خارج از شهر بیت المقدس در اثر منهدم شدن موتر جان به حق سپرد. جنازه او را در بیت المقدس در جوار زیارت حضرت بلال (رض) به خاک سپردند و درکابل یک مکتب دخترانه را به یاد بود از این خانم معروف و عالم نامدار، "لیسۀ آمنه فدویی" نامگذاری نمودند.
در اینجا یک نمونه از نظم و یک نمونه از نثر او را تقدیم میداریم

تا نظر در چمن وضع جهان وا کردم
ستمی بود که بر دیده ای بینا کردم
نه چمن رنگ وفا داشت، نه گل بوی بقا
حیرت آلوده، به هر سو که تماشا کردم
شوخ چشمی چو کردم، بسی شرمیدم
هر متاعی که از این سفله تمنا کردم
گر به محشر ز من حاصل دنیا پرسند
گویم : افسوس، همه خواهش بیجا کردم
ذره ای نیست به کف، زین سفری دور و دراز
عفو خواهم ز خدا آنچه خطا ها کردم
فدویی، بار خجالت بکشی روز جزا
زآنکه در عالم فانی چه مهیا کردم؟

نمونه ای از نثر خانم آمنه فدویی
"حمد و ثنای بیشمار نثار بارگاۀ حضرت آفریدگار، خالقی که شمع قامت انسان را به نور باصره برافروخته است و در دل پاکان خود هرچه ماسوای آن بود سوخته. پادشاهی که به دست عملۀ صبا قامت سرو را پیراسته است و قمری بینوا سوختۀ جان عشق اوست که نمی نالد و بریان است. هر دیده ای که محو جمال الهی نشد بردوخته باد و هر دلی که در محبت او قرار نگرفت سوخته باد، برب العباد".
برگرفته از کتاب مشاهیر افغانستان
سید محی الدین هاشمی
ماخد
1 بینوا، عبدالروف (د افغانستان نومیالی) لومری توک، وزارت اطلاعات و کلتور، آمریت انکشاف و تقویت پشتو. سال 1353 ه.ش.
2 بینوا، عبدالروف (پشتنی میرمنی) سال 1322 ه. ش.
3 رحمانی، ماگه (پرده نشینانی سخنگو) چاپ دوم، 1378 ه.ش. پشاور.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر