بخش اول
نوشتۀ حبیب زاده
(بال ها بر فراز کابل Wings over Kabul) نام اثریست که در انگلستان به چاپ رسیده و طوریکه از نام آن پیداست مندرجات آن تا
اندازۀ زیاد به وطن عزیز ما و حوادث دورۀ اغتشاش داخلی سال های ١٣٠٧ ـ ١٣٠٨ شمسی
مطابق ٢٩ ـ ١٩٢٨ میلادی مربوط میباشد.
نویسنده های کتاب دو نفر اند. اولی
یک خانم به نام (ان بیکرAnne Baker ) و دومی
مردی بنام (سر رانلد ایولا چیمن Sir Ronald
Chapman)
مارشال نیرو های هوایی انگلستان. موضوع کتاب عملیات بیرون کشیدن دیپلومات های
خارجی و خانواده های شان و دیگر خارجی ها از کابل می باشد که در زمستانن سال ١٣٠٧
شمسی در روز های حملۀ حبیب الله کلکانی به کابل، توسط طیارات قوای هوایی انگلستان
صورت گرفت و در طی ٨٨ پرواز ٥٨٦ نفر از کابل به پشاور انتقال داده شد که در میان
آنها یکی هم عنایت الله خان معین السطنه که بعد از خلع امان الله خان برای مدت ٧٢
ساعت جانشین او شده بود، با خانواده اش وعدۀ از مامورین عالی رتبۀ دورۀ امانیۀ نیز
شامل بودند.
نا گفته نماند که یکی از مولفین
کتاب که (رانلد چمپن Ronald Chapman) نام دارد
خودش نیز به حیبث پیلوت در عملیات کابل شرکت داشته است. اولین نکتۀ دلچسپی که در
این کتاب جلب توجه می کند این است که (سر فرانسس همفریز Sir Francis Humphrys ) وزیر مختار بریتانیا در کابل که به ظاهر یک سفیر عادی
جلوه می کند در حقیقت چنان اختیارات وسیع و نا محدودی دارد که می تواند بدون سلسلۀ
مراتب راساَ در مواقع ضرورت به قومندان های سه گانه هند هدایات مستقیم صادر نماید
و آنها هم بدون کوچکترین تاخیر هدایت او را ولو شامل عملیات وسیع و پُرمصرف احضارات
و سفربری باشد تحت اجرا قرار می دهند. چنانچه در عملیات هوایی کابل که موضوع کتاب
را تشکیل می دهد و بسا موارد دیگر از همین صلاحیت خاص خود کار گرفته و پیش از آن
که اوضاع داخلی افغانستان کسب وخامت نماید به قسم پیش بینی هدایات مستقیم خود را
صادر نمود تا برای عملیات تخلیۀ اعضای سفارت و اتباع بریتانیا پیش از پیش آمادگی
بگیرند. آنچه در این مورد بیشتر مورد تعجب و حیرت میشود این است که (همفریز) حتی
پیش از آن که خود حکومت افغانستان ملتفت جدی بودن اوضاع شده باشد، عواقب نهایی
حادثۀ کوچک و تصادم غیر عادی را که در اوایل عقرب ١٣٠٧ شمسی مطابق نوامبر ١٩٢٨ بین
افراد دو قبیله رُخ داده بود، پیش بینی نموده و به تاریخ پنجم دسامبر یعنی ١٤ قوس
که هنوز نمایندگان باغی ها با سردار شیرر احمد خان ذکریا رئیس شورا و فرستادۀ خاص
حکومت در جلال آباد مشغول مذاکره بودند به (سر جیوفری ساموندSir Geoffrey Salmond ) قومندان کل نیرو های هوایی هند پیغام مستقیم و خاص
فرستاده و باو جهت آماده ساختن فوری تمام طیارات حمل و نقل موجود در هند برای
بیرون کشیدن احتمالی هیئت سفارت از کابل تاکید نموده بود.... غیر از این که باید
بپذیریم که (همفریز) خود بانی و محرک بغاوت شینوار و به طور عموم طراح (ماستر
پلان) از بین بردن سلطنت امان الله خان بوده باشد، برای چنین پیش گویی عجیب و
آگاهانۀ او توجیه دیگری نمیتوان سراغ کرد !
متن گزارش فرماندۀ قوای هوایی که در اثر تلگراف عاجل (همفریز) به فرماندۀ
عمومی قوای مسلح هند ارسال شده چنین است " وضع خوفناک و پُر مخاطره به صورت
دفعی در ماۀ دسمبر ١٩٢٨ در سرحدات هند بوجود آمده که هیچیک از اشکال قبول شده اعم
از مداخلۀ دیپلوماتیک یا نظامی نمی تواند با این اوضاع وخیم مقابله نماید. بنابر
آن یگانه وسیلۀ که برای چاره جویی این وضع در دست داریم استفاده از طیارات حمل و
نقل نظامی است برای تخلیۀ اعضای سفارت و خانواده های شان.... ".
چیز دیگری که مخصوصاَ در این کتاب جلب توجه می نماید و افواهاتی را که از همان
وقت تا امروز در اذهان عامه به طور دایم موجود بوده تائید میکند ملاقات های است که
(همفریز) شخصاَ در جریان حملۀ حبیب الله کلکانی، در سفارت بریتانیا با شخص حبیب
الله و فرستادگان او به عمل آورده است.
حبیبب الله شخصاَ دیگران را پس زده خود پشت میله های آهنی دروازه قرار می
گیرد. صحبت بین او و سفیر به زبان فارسی شروع میشود. حبیب الله کلکانی با لهجۀ پُر
هیجان می گوید که امان الله کافر شده و باید از پادشاهی برطرف شود. سفیر به او می
فهماند که این سفارت بریتانیا است و ما مهمان کشور شما می باشیم. حبیب الله میگوید
که ما با دولت بریتانیا خصومتی نداریم. سفیر به او هشدار میدهد که باید تمام سفارت
خانه ها محترم شناخته شوند. حبیب الله اطمینان می دهد و به افراد خود توصیه می کند
تا به سفارت خانه ها غرضدار نباشند و برای اثبات قول خود محافظینی را به دروازۀ
سفارت می گمارد و خود با همراهانش برای اشغال کابل حرکت می کند ..... ".
این است اولین برخورد حبیب الله با (همفریز). لیکن چون جنگ در اطراف سفارت
چندین روز دوام می کند هر روز و هر شب فرصت های تازه برای تماس و ملاقات های بیشتر
فراهم می گردد که تفصیل آنها در کتاب داده نشده است لیکن آن گونه که مردم آن دوره
مانند نویسندۀ این سطور بخاطر دارند وقتی که حبیب الله به اثر اصابت پارچۀ شرانپل
در شانۀ خود جراحت بر میدارد در شفاخانۀ سفارت بریتانیا توسط (میجر هیز) جراح
سفارت عملیات می شود و پارچۀ شرانپل از شانه اش خارج و استخوان های شکسته به صورت
فنی جابجا و تحت پلاستر قرار داده می شود. سپس موقعی که او مجبور به عقب نشینی
گردیده و در پغمان مرکز می گیرد به طوری که خودش بار ها در وقت حکمروایی خود در دربارِ
عام حکایت می کرد داکتر سفارت انگلستان هر روز زخم او را پانسمان می نمود تا آن که
بکلی جور شد. حبیب الله در مجالس شبانه در گلخانۀ ارگ پیراهن خود را کشیده جای زخم
را به حاضرین نشان می داد و تحسین می کرد که چقدر خوب عملیات شده است که اکنون می
تواند دست خود را مانند گذشته به هر طرف حرکت بدهد. مخصوصاَ در استعمال تفنگ هیچ
مشکلی حس نمیکند.... ".
(سر فرانسس همفریز) به حبیب الله کلکانی هر چه گفته باشد اما نتیجه این شد که
با وصف زخمی شدن و شکست و عقب نشینی تا قلعۀ مراد بیگ معنویات او بجای آن که ضعیف
شود، قوی تر گردیده و عجیب تر این که عدۀ بیشتر مردم کوهدامن و کوهستان مخصوصاَ
ملک ها و خوانین روشناس که تا آن وقت از او دوری اختیار کرده بودند اکنون با وصف
غلبۀ ظاهری قوای حکومت با او پیوستند. همانست که به روز ٢٢ جدی یعنی درست یک ماه
بعد از حملۀ اول او بالای کابل و بیست روز بعد از شکست و عقب نشینی اش، نامبرده بار
دیگر به حمله مبادرت ورزیده و نیرو های حکومتی را که در سه واحد در کوتل خیرخانه موضع
گرفته بودند و همچنان قطعه سومی را که در محاذ خواجه رواش اخذ موقع کرده بود در
ظرف بیست و چهار ساعت کاملاَ از بین ببرند. این در حالی که امان الله به نفع برادر
بزرگش عنایت الله استعفی داده و خود جانب قندهار حرکت کرده بود. به این ترتیب نیرو
های وابسته به حبیب الله کلکانی شام ٢٣ جدی به کابل داخل شده، ارگ را به محاصره
گرفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر