۱۳۹۵ شهریور ۲۶, جمعه

مصاحبه با احمد ظاهر

احمدظاهر میگوید:
·         هنرمند امروز باید نوآور باشد و مبتکر.
·         غرور هنری، معنی شکست هنری را دارد.
·         هستند هنرمندانی که همین که سه نفر بیننده برای شان کف زد خود را نابغه میگویند.
·         کنسرت گروهی معنی راه رفتن با عصا را دارد و کنسرت یکنفری حکایتگر قدرت هنری هنرمند میباشد.
·         در کشور ما رقابت هنری به حسادت هنری مبدل شده است.
·         هنر انحصاری در کشور ما سال ها رایج بود و همین موجب گشت که استعداد ها تبارز نیابد و شگوفان نگردد.
·         هنرمند نباید از خود راضی باشد و در یک مرحله توقف نماید.
·         در شب های جشن بیش از پنجاه هزار نفر در کنسرت های من اشتراک نمودند و برایم کف زدند.


شیک لباس می پوشد و از مود روز پیروی میکند. عقیده دارد که جوان در احساس خود، در نحوۀ برداشت خود، در آزادی خود، در ظاهر خود و به صورت یک کُل در مجموع آنچه که از خود تبارز میدهد و میسازد باید جوان باشد و از ذوق خود پیروی نماید.
تنها زندگی میکند و اپارتمان مرتبی دارد که نمایندگی از ذوق و سلیقه اش می نماید. دیکور ساده و زیبای اتاق هایش را تحف و هدایای تشکیل میدهد که مردم و سازمان های هنری کشور برای ارج گذاشتن به هنرش برایش پیشکش نموده اند و در میان آنها، سمبول جمهوریت افغانستان، نشان حربی پوهنتون و چند تابلو نقاشی کوبیزم و کار های دستی، بیشتر جلب توجه میکند.
وقتی زنگ اپارتمان را می فشارم تازه از خواب بیدار شده است و شتابزده می خواهد لباس بپوشد و شب زنده داری را برای دیر بیدار شدن بهانه می آورد. از او خواهش می کنم دور از تشریفات در اتاق خواب که کولر هوایش را خنک و گوارا ساخته است به صحبت بنشینیم و او هم قبول می کند.
وقتی می پرسم
ـ خوب احمد ظاهر با تنهایی چطوری و.. ؟
می بینم که هالۀ ای از غم حالت چهره اش را عوض میکند و اندوهی گنگ شتابزده به نگاه او رنگ یاس می زند. از گفته ام پیشمان می شوم که میگوید:
ـ می دانم که می خواهی پیرامون زندگی خانوادگی ام چیزی بگویم. خوب تنهایی مشکل است. مخصوصاَ که خاطرات دردآوری را هم تداعی نماید.
ـ می توانی بگویی این خاطرات دردآور که عذابت می دهد و در تنهایی تداعی می گردد چیست؟
ـ جدایی از خانمم.
ـ تو که دوستش داشتی چرا نخواستی به زندگی شادت دوام دهی؟
چند دفعه کلمۀ "شاد" را زیر لب تکرار می کند و بعد می گوید:
ـ عدم توافق و سازش موجب اصلی جدایی ما گردید و من از این ناحیه خیلی رنج میبرم خیلی زیاد، خواهش میکنم این را بنویس !  
می بینم که تاثرش عمیق تر می گردد. برای این که صحبت را عوض نمایم می پرسم:
ـ تو از جمله معدود هنرمندانی می باشی که توانسته ای محبوبیت خودت را در میان مردم حفظ نمایی و از یاد ها نروی. میتوانی از نظر خودت عامل این موفقیت ات را معرفی کنی؟
ـ در این مورد چند انگیزه می تواند عامل اساسی باشد. نوآوری و ابتکار با توجه به ذوق تنوع پسند همگانی، هنر روی استیج و عقب میکروفون و توجه به توازن ریتم های آواز با موسیقی و آهنگ شعر از جمله رموزی اند که مرا در کار هنری ام پیروز ساخته است.
ـ منظورت از هنر عقب میکروفون در کار آوازخوانی چیست؟
ـ این که حرکات سر، دست و تمام اعضای بدن موزون و حساب شده، آهنگ و شعر را دنبال نماید و در القا احساس به شنوندگان کمک نماید. من وقتی شعری را به آواز می خوانم و یا ترانه ای را اجرا می کنم تمام احساس آن شاعر و سراینده را میکوشم درک نمایم و آن را با تمام ظرافت آن به شنونده ام القاء کنم. از جانبی من هیچ وقت در یک مرحله توقف ننموده ام. از شهرت و محبوبیت خودم مغرور نگشته ام و کوشیده ام هر ترانه ام نو باشد و ابتکاری. در حالی که برخی از هنرمندان ما این طور نیستند. همین که یک آهنگ شان مورد قبول واقع شد و استقبال گردید در همان مرحله توقف می کنند و هر روز و شب همان آهنگ را تکرار می نمایند. تا این که خود هم مانند آهنگ های شان کهنه گردند.
ـ گاهی این اتهام به تو وارد می گردد که تو آوازخوان گروۀ بیشتر مردم نمی باشی. با این دلیل که کنسرت هایت گران قیمت است و به یک اقلیت ممتاز وابستگی دارد. از جانبی کنسرت های شخصی تو گاهی تکتازی هنری تلقی می گردد و نوعی خود خواهی. نظر خودت در این مورد چیست؟
ـ از نظر من کنسرت های گروهی و جمعی معنی راه رفتن با عصا را داشته و مفهوم ضعف هنری را دارد. شما به هر کجای دنیا که بروید هنرمندی که بتواند شنونده و بیننده خود را به تنهایی شاد نگاه دارد و مسلسل و متواتر نیز استقبال گردد، معنی اش این است که این هنرمند قدرت هنری دارد. شما به هر کجای دنیا که بروید فقط هنرمند نمایانی را می بینید که تشکیل دسته می دهند و نمایش جمعی، که استعداد هیچ یک به صورت فردی نمی تواند بیش از چند دقیقه طرف توجه تماشاچی باشد. پس ناگزیر یک دستۀ بیست نفری میکوشد یکی دو ساعت با نمایش جمعی با خستگی بیننده مبارزه نماید.
میگویید من خوانندۀ گروۀ اکثریت مردم نمی باشم در حالی که این طور نیست و کنسرت هایی که من مثلاَ به نفع صندوق مبارزه با بیسوادی داده ام گواه این مطلب است که من از مردمم و برای مردم. از این گذشته عاید کنسرت های من بیش از آن که برای من پرداخت گردد جیب هوتلداران را پُر می سازد و صاحبان سینما ها را. بنابر این گرانی کنسرت نیز از جانب همین اشخاص است و نه من.
ـ به نظر تو موقف فعلی موسیقی به حیث یک پدیدۀ هنری در کشور ما تا چه حد قناعت بخش است و برای انکشاف بیشتر آن چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟
ـ از نظر من با توجه به استعداد ها و ظرفیت های هنری، جوانان که همیشه در کشور ما وجود داشته و دارد، این پدیدۀ هنری نتواسته است خوب رشد نماید. میتوانم ادعا نمایم که امکانات در کشور ما همیشه علیه و بر ضد موسیقی بوده است. از یک سو تعصبات خشک خرافی اکثریت خانواده ها موجب گشته که استعداد های هنری در این بخش شگوفان شده بمیرد و از جانب دیگر سالیان دراز عده ای از هنرمند نمایان ما انحصار هنری را رواج دادند و از خود بت ساختند و برای این که موقف فریبکارانۀ شان متزلزل نشود از معرفی و تشویق و تبارز تمام استعداد های جوان جلوگیری نمودند و هر آرزومندی را با سیلی راندند و با لگد پذیرایی نمودند.
از جانب دیگر رقابت های هنری در کشور ما عملاَ به حسادت هنری مبدل گشت. آن که خود هنری نداشت و یا کم داشت به جای کار و تلاش بیشتر کوشید که آن دیگری را که از استعداد هنری برخوردار بود از پیشرویی باز دارد. از همه این ها گذشته کمبود های عاطفی هنرمندان موجب شده است که غرور هنری شان بیش از از هنر شان رشد کند. به این معنی که هنرمند همین که یک بار با استقبال سه نفر بیننده و شنونده مواجه شد خود را نابغه گفته و از مشق و تلاش چشم پوشیده و از نظر من فقط غرور هنری منفی کافی است که شکست هنری را موجب گردد. البته شرایط و امکانات نیز در ده سال گذشته کاملاَ ضد ملی و ضد هنری بوده و شرایط همیشه در تمام شئون هنری در جهت منفی و معکوس سازندگی میشده است.
پرسیدید که برای انکشاف موسیقی چه نظری دارم. به نظر من باید سیستم نوتیشن عام گردد و برای هنرمندان در تمام بخش های هنری امکاناتی فراهم آید که تامین اقتصادی داشته باشند. این دو اصل برای انکشاف، در همه بخش های هنری مهم است.
ـ با همه دلایلی که در زمینه کنسرت های شخصی ات گفتی باز هم تعداد بیشتر از علاقمندان آواز تو قدرت خرید یکصد افغانی تکت ورودی را ندارند. چرا نمی خواهی در مجامع آزادتر و به قیمت ارزانتر و دور از تشریفات کنسرت های داشته باشی؟
ـ کنسرت های من که به افتخار جمهوریت در شب های جشن در کمپ وزارت مالیه برگزار گردید صرفاَ به همین منظور بود. بدون مبالغه در این کنسرت ها بیش از پنجاه هزار نفر صدای مرا شنیدند و برایم کف زدند. در آینده نیز چنین پروگرام های را دنبال خواهم کرد.
ـ امداد به انجمن های خیریه و حمایت از آنها و جیبه ملی هر هنرمندی است که طرف قبول مردم واقع میگردد. تو میدانی لااقل ماۀ یک دفعه به نفع موسساتی مانند بانک خون، مبارزه با بیسوادی، صندوق مادر، صندوق هنرمند و امثال این ها کنسرت بدهی و از مدرک فروش تکت، بنیه مالی شان را تقویت کنی. در حالی که بیش از یک سال است که چنین کنسرت هایی نداشته ای و ....
ـ کاملاَ درست است من در ماۀ سنبله به نفع هر یک از موسسات صحیی که وزارت صحیه بخواهد کنسرت میدهم و در آینده نیز هر موسسه ایکه تقاضا کند قبول میکنم. من از مردمم و در خدمت مردمم و مدیون مردم.
ـ از خودت نگفتی و زندگی هنری ات. تا اکنون چند آهنگ ساخته ای و خوبترین آن کدام است؟
ـ کوتاه میگویم و فشرده. از دوازده سالگی آواز خوانده ام، بیشتر از هشتاد آهنگ دارم که تمامش را خودم ساخته ام و آهنگ (خودت میدانی گل من) از نظر من خوبترین  آهنگ من است. ضمناَ یادآوری میکنم که شاگرد هیچکس نبوده ام و نیستم و همیشه از ذوق استعداد خودم پیروی نموده ام.
ـ یک هنرمند از نظر تو واجد چه شرایطی باید باشد؟
ـ جنتلمین باشد. یک جنتلمین واقعی ! همین و بس.
ـ از جوایز هنری ایکه گرفته ای چیزی بگو!
 ـ به سیستم رای، جایزۀ برگزیده [آوازخوان برگزیدۀ سال] را امسال گرفتم که اولین جایزۀ منست.
ـ در سال آینده [1354] از نظر تو چه کسی ممکن است خوانندۀ برگزیدۀ سال گردد؟
ـ خودم ـ باز هم خودم.
ـ چرا؟
ـ من با استعداد، ذوق، پشتکار و تلاش پیگیری که در خودم سراغ دارم، میدانم که سال آینده و سال های دیگر به سیستم رای باز هم آوازخوان برگزیدۀ مردم افغانستان خواهم بود.
ـ پیامی برای خوانندگان مجله [ژوندون] نداری؟
ـ چرا ؟ دارم ! بنویس که من شما را دوست دارم و از جانب من به آوازخوانان هنرمند نیز دو نکته را یادآوری کن. اول این که غرور هنری شکست هنری را بار می آورد و دوم این که رقابت هنری باید سالم باشد و نه حسادت آمیز.
تشکر اگر حرفی دیگری برای گفتن نداشته باشی من پرسش دیگری ندارم.
ـ از مجلۀ ژوندون تشکر میکنم.
تشکر و خدا حافظ.
مصاحبه کننده رووف راصع
مجلۀ ژوندون بیست و ششم اسد 1353
باز نویسی ـ ویبلاگ رنگارنگ.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر